سلام
امروز که یه سری به وبلاگ زدم،با شنیدن آهنگه وب یاد ماه رمضون افتادم و اولین آپم.تازه کامپیوتر گرفته بودیم اما چند ماهی بود که با اینترنت آشنا
شده بودم وچند مرتبه ای هم به وبلاگهای زازرون سرزده بودم!(البته هربارفقط درحد چند دقیقه ای!)خیلی دلم
میخواست، من هم میتونستم وبلاگ بزنم!یا حتی نویسنده بشم.همش فکرمیکردم
کارسختیه!(خوب ازلحاظ انتخاب مطلب که جذاب وبه روز و مفید باشه ،اره سخته
اما....)بگذریم.باخیلی ازاصطلاحات آشنا نبودم.هردفعه ازیکی ازبچه ها
میپرسیدم بعضیهاش رو ،اما حالا با خودم میگم:اون روزچقدربراجواب دادن بهم
میخندیدن!!
افطارمیوفتم.ربنای استادشجریان رو خیلی دوست دارم وشاید این موسیقی هم به نوعی برام
تداعی کننده ی لحظات معنوی وقشنگ ماه رمضون باشه!...(به طورقطع همه ی ما تجربه داشتیم که گاهی شنیدن یا دیدن برخی چیزایادآورلحظات تلخ وشیرین زندگی مامیشن...
(ازاینکه وقت باارزشتون
روگرفتم عذرمیخام.این یه پیام بازرگانی بود برا پست بعدی آقای مدیر!
*پ.ن
مقصر من نبودم،مقصر آهنگ وبلاگ بودکه منووادارکرد به نوشتن این مطلب!
*خداوکیلی کسی برداشت سیاسی نکنه....
وامایادآورنوشت!!!
..... ماه رمضون ماه دوست داشتنی و عزیزیه،کاش میومد اما هیچوقت نمی رفت،نیومده غصه دار رفتنشیم.
امروز که یه سری به وبلاگ زدم،با شنیدن آهنگه وب یاد ماه رمضون افتادم و اولین آپم.تازه کامپیوتر گرفته بودیم اما چند ماهی بود که با اینترنت آشنا
شده بودم وچند مرتبه ای هم به وبلاگهای زازرون سرزده بودم!(البته هربارفقط درحد چند دقیقه ای!)خیلی دلم
میخواست، من هم میتونستم وبلاگ بزنم!یا حتی نویسنده بشم.همش فکرمیکردم
کارسختیه!(خوب ازلحاظ انتخاب مطلب که جذاب وبه روز و مفید باشه ،اره سخته
اما....)بگذریم.باخیلی ازاصطلاحات آشنا نبودم.هردفعه ازیکی ازبچه ها
میپرسیدم بعضیهاش رو ،اما حالا با خودم میگم:اون روزچقدربراجواب دادن بهم
میخندیدن!!
..............خلاصه ماهم باواسطه شدیم نویسنده!یادمه اولین پستی که آپ
کردم،وقتی وبلاگ رودیدم ومطلبی که گذاشته بودم، نمیدونستم بخندم یا گریه
کنم!خیلی خوشحال بودم ، خصوصا اینکه اولیش درمورد ماه رمضون وبا عنوان
(ضیافت نور) بود. (شما یادتونه!؟)(فکرنمیکنم!)بگذریم،ناگفته هائی هست که
شاید بعدهافرصت بشه وبایه سری خاطرات گفتم براتون،شاید هم هیچوقت دیگه پیش
نیادکه عنوان بشن........!
خلاصه مطلب، این آهنگه یادآورلحظات قشنگیه برامن،یاد روزه وسحروکردم،وقتی وبلاگ رودیدم ومطلبی که گذاشته بودم، نمیدونستم بخندم یا گریه
کنم!خیلی خوشحال بودم ، خصوصا اینکه اولیش درمورد ماه رمضون وبا عنوان
(ضیافت نور) بود. (شما یادتونه!؟)(فکرنمیکنم!)بگذریم،ناگفته هائی هست که
شاید بعدهافرصت بشه وبایه سری خاطرات گفتم براتون،شاید هم هیچوقت دیگه پیش
نیادکه عنوان بشن........!
افطارمیوفتم.ربنای استادشجریان رو خیلی دوست دارم وشاید این موسیقی هم به نوعی برام
تداعی کننده ی لحظات معنوی وقشنگ ماه رمضون باشه!...(به طورقطع همه ی ما تجربه داشتیم که گاهی شنیدن یا دیدن برخی چیزایادآورلحظات تلخ وشیرین زندگی مامیشن...
(ازاینکه وقت باارزشتون
روگرفتم عذرمیخام.این یه پیام بازرگانی بود برا پست بعدی آقای مدیر!
*پ.ن
مقصر من نبودم،مقصر آهنگ وبلاگ بودکه منووادارکرد به نوشتن این مطلب!
*خداوکیلی کسی برداشت سیاسی نکنه....
وامایادآورنوشت!!!
..... ماه رمضون ماه دوست داشتنی و عزیزیه،کاش میومد اما هیچوقت نمی رفت،نیومده غصه دار رفتنشیم.
خدایا عیدی آخر این ماه رو فرج آقامون مهدی «عج»قرار بده.آمین
غافل مباش ار عاقلی............دریاب اگر صاحبدلی...............باشد که نتوان یافتن................دیگر چنین ایام را
نوشته شده در تاریخ
یکشنبه 89/4/27 توسط صاحبدل